نهم خردادماه 1394، پنجمین سالروز تولد سه‎گانی را گرامی می‎داریم



اشاره:
نهم خردادماه 1394، پنجمین سالروز تولد سه‌گانی است. در این پنج سال، سه‌گانی چه فراز و فرودهایی که نداشته است، اما امسال یاران سه‌گانی از یک هفته قبل، سالروز تولد این ژانر شعری را، هم با آرامش بیشتر و هم با شور افزونتر جشن گرفتند و تا امروز این جشن ادامه یافت. آرامش یاران سه‌گانی به دلیل اطمینانی بود که از دستاوردهای بی‌نظیر پنج سال کوششان داشتند. گروههای سه‌گانی در فضای مجازی برای برگزاری مناسب چنین جشنی سر از پا نشناختند. قرار بود بزرگداشت امسال منحصر به انتشار همین ویژه‌نامه باشد، ولی بچه‌های خونگرم و هنرمند دلیجان، که به قول نادر عبدالوند، پایتخت سه‌گانی است، سه-چهارروزه زمینه‌ی برگزاری یک نشست را در روز هفتم خردادماه فراهم ساختند و در آنجا. باز بیشتر بار برگزاری این نشست بر دوش پاییز رحیمی و در کنار ایشان، دوستان انجمن ادبی دلیجان، مانند کورش فتاحی و مریم اصلانی و مریم رمضانی‌پور بود و البته مریم صابری نیز زودتر از اراک به دلیجان رفته بود تا مثل همیشه پای ثابت هر کوششی برای پیشبرد اهداف سه‌گانی باشد. فرشید ابراهیمی و استاد غلامرضا ابراهیمی، دو برادر دوست‌داشتنی که با سایت شعرانه نشان داده‌اند که دغدغه‌ی شعر امروز را دارند، در این نشست شرکت داشتند و برای آینده‌ی سه‌گانی راهگشا بودند. امیر باقری و اسدالله عباسیان و نادر عبدالوند و رضوانه سخنگو و مرضیه خیریه و مهدی منصوری و سید مصطفی موسوی و مهدی جعفری و دوستان دیگری که فهرستشان طولانی است، هم از راه دور و نزدیک، خود را به نشست رساندند و هم عموما سه‌گانیهایشان را خواندند. زهرا ابومعاش که مدیریت گروه سه‌گانی را در واتساپ بر عهده دارد، طی این یک هفته فضای گروه را در برگزاری جشن تولد، آماده ساخت و سه‌گانی‌پردازان تا توانستند در صفحه‌ی گروه، سه‌گانی‌های تازه سرودند و به سرودن سه‌گانی با مضمون سه‌گانی پرداختند؛ ضمن این که خویش را به جمع دوستان نشست رساند و مایه‌ی شادی‌هرچه‌بیشتر آنان شد. نسیم محمدجانی، طی همین یک هفته در واتساپ، گروهی را با نام «هواداران سه‌گانی» مدیریت کرد و از این رهگذر شاعرانی به سرودن سه‌گانی گراییدند و...و...و... این شور و شوق بی حد و مرز، سرمایه‌ی اصلی سه‌گانی را تشکیل می‌دهد. شمه‌ای از این شور و شوق را در ویژه‌نامه‌ی پیش رو می‌خوانیم.





گفتگو

====================




چند استکان چای داغ 

در کنار سه‌گانی‌پردازان کشور

-----------

گفتگو با پاییز رحیمی، زهرا ابومعاش، مریم صابری، امیر باقری و نسیم محمدجانی



محسن نوزعیم: از نهم خردادماه سال 1389 که سه‌گانی متولد شد، تا کنون شاعران بسیاری در این ژانر طبع‌آزمایی کرده‌اند. تنی چند از این شاعران، امروزه حکم شاعران قدر اول سه‌گانی را دارند و این حکم نه تنها به دلیل پیشگامی آن شاعران در این عرصه، بلکه همچنین به دلیل فهم دقیقتر آنان از ذات سه‌گانی است. در اینجا با پنج تن از ایشان به گفتگو نشسته‌ایم:

پاییز رحیمی، که مهرش بهار سه‌گانی است،

زهرا ابومعاش، که باران کوچه‌ساران سه‌گانی است،

مریم صابری، که گل مریم جمع سه‌گانی‌پردازان است

امیر باقری، که امیر سه‌گانی است،

و نسیم محمدجانی، که از حوالی دریا، طراوت‌بخش جان یاران سه‌گانی‌ است.

پرسشهای ما از این عزیزان تکراری است، ولی پاسخهای این خوبان هرگز تکراری نیست. بخوانید!



یک استکان چای داغ در کنار پاییز رحیمی


 

بانو پاییز! ضمن سلام، چگونه با سه‌گانی آشنا شدید؟


سلام از بنده است. من قبل از آشنایی با سه‌گانی با دکتر فولادی و آثار ارزنده‌ی ایشان آشنا بودم و اشعارشان را پراکنده می‌خواندم. در اولین ماههای حضور سه‌گانی در دنیای مجازی و از طریق وبلاگ دکتر فولادی با این قالب زیبای شیرین آشنا شدم و از همان ابتدا حس کردم ظرف مناسبی برای بیان اندیشه‌های من و قالب خوبی برای بیان نیازهای امروز شعر است و البته به‌مرور فهمیدم این قالب زیبا و کوچک برای درآمدن به هیأت اصلی و مناسب خویش سختیها و شگردهای خاصی هم دارد.


اگر امکان دارد، در باره دلایل گرایشتون به سه‌گانی بیشتر بگویید!

 

سه‌گانی به دلیل فرصت محدود و پرباری که در اختیار مخاطب قرار می‌دهد، در دنیای امروز قالب مناسب و به‌روزی است و از آنجا که به‌راحتی قابلیت ماندگاری در اذهان را دارد، از شعرهای مورد علاقه‌ی من است. از طرفی این قالب عرصه‌ی حساس و ظریفی است برای نشان دادن قابلیتهای شاعران توانا و گزیده‌گوی.


از نظر شما چه دلایلی برای گسترش سه‌گانی وجود دارد؟


چون پاسخ خوب و قانع کننده‌ای به نیاز دنیای جدید است ومرزبندی و قاعده و قانون دارد و خواننده و گوینده را از آشفتگیهای ذهنی در مورد قالبها نجات می‌دهد و بویژه با نگاه اشراقی خود می‌تواند با ذهن و دنیای انسان ایرانی ارتباط یابد.


آیا پیشنهادی برای گسترش هرچه‌بیشتر سه‌گانی دارید؟


بله؛ چاپ و انتشار مجموعه‌های سه‌گانی و تئوریها ی آن، انتشار وسیعتر سه‌گانی در دنیای مجازی، برگزاری نشستهای رسمی و غیررسمی و درگیر کردن نهادها و دانشگاهها با این موضوع و مهمتر از همه، سرودن سه‌گانیهای اصولی و درست و جلوگیری از تولید انبوه سه‌سطریهای تقلبی.


آینده‌ی سه‌گانی را چگونه می‌بینید؟


به نظرم شعر کوتاه و در اینجا مشخصا سه‌گانی شعر دنیای آینده و آینده‌ی دنیاست. وقتی می‌شود در کوتاهترین و در عین حال زیباترین و کاملترین شکل ممکن دغدغه‌های ذهنی و حسی و فکری را بیان کرد و با سرعت بیشتر با خواننده ارتباط گرفت، اهمیت و نقش سه‌گانی مؤثرتر و پدیدارتر می‌شود.

 

به عنوان آخرین سؤال، لطفا یکی از سه‌گانیهای خود را به انتخاب خویش بفرمایید؛ ضمن این که از همراهی صمیمانه‌ی شما بسیار سپاسگزارم!

 

درست نیست بگویم سه‌گانی‌ام زیباست، اما این دو سه‌گانی را بسیار دوست دارم:

(1)

چون درختهای هردوسوی این بزرگراه

هرچه قدمان بلند می‌شود

باز ما به هم نمی‌رسیم، آه!

(2)

ذهن پایه‌های تخت را خراب می‌کنند؛

موریانه‌ها

در سکوت، انقلاب می‌کنند.

 


یک استکان چای داغ در کنار زهرا ابومعاش

 

درود بانوی شاعر! می‌تونم بپرسم چطور شد سه‌گانی را یافتید؟

 

سلام و سپاس از لطفتان. آذر ماه سال 89 بود که برای اولین بار از طریق وبلاگ یکی از دوستان با وبلاگ دکتر فولادی آشنا شدم. نقد ایشان را بر یکی از اشعار آن دوست خوانده بودم و شیوه‌ی درست و منطقی بیانشان باعث کنجکاوی‌ام شده بود و می خواستم این شاعر و استاد آگاه را بشناسم. اولین سه گانی‌ای که آن روز در وبلاگ دکتر خواندم، این بود:

حال خوبی ندارم؛

سخت ابری شدم، کربلایی!

می‌روم یک بیابان ببارم.

این شعر کوتاه چنان مرا مجذوب کرد که تصمیم گرفتم تمام مطالب صفحه را بخوانم... و خواندم؛ شعرهای کوتاه سه‌مصراعی که هر کدام از دیگری دلنشین تر و زیباتر بودند. نام و قالب سه گانی برایم تازگی داشت. تا آن زمان شعر را فقط در فرم غزل و سپید و نیمایی و رباعی و... می شناختم.

 

لطفا از جذابیتهای سه‌گانی بگویید!

 

چیزی که در سه گانی مرا مجذوب کرد، کوتاه بودن، کوبشی بودن و موزون بودن آن است؛ هر چند بعداً سه‌گانی سپید هم مطرح شد. از طرف دیگر زبان امروزی و گستره‌ی موضوعات سه گانی از عوامل دیگر جذابیت آن است، چرا که موضوع سه‌گانی زندگی است با تمام زیرمجموعه‌هایش؛ عشق، عرفان، حکمت، اخلاق، طبیعت، پند، موضوعات اجتماعی و... همه می‌توانند سوژه‌ی سرودن یک سه‌گانی باشند.

 

آیا لزومی برای گسترش سه‌گانی می‌بینید؟

 

هر قالب شعری که جایگاه مردمی پیدا کند، خواه ناخواه گسترش می یابد. من به خرد جمعی اعتقاد دارم و بر این باورم که ذائقه‌ی ادبی مردم نیز کمتر اشتباه می‌کند. در این چند سال که از معرفی سه‌گانی در فضای مجازی می‌گذرد، بسیاری از شاعران جوان و حتی با تجربه به آن روی آورده و در آن طبع‌آزمایی کرده‌اند و در این میان شعرهای عالی نیز سروده‌اند. سه‌گانی، متناسب نیاز نسل امروز است؛ شعری که هم اصیل است و ریشه‌اش به اشعار کهن پارسی برمی‌گردد و هم کاملا امروزی و مدرن است، هم از لحاظ فرم و ساختار و هم از لحاظ محتوا و مضمون. برای همین باید نهایت تلاشمان را داشته باشیم تا این تحفه‌ی ارزشمند را به مخاطب مشتاق معرفی کنیم و عطش ادبی خواننده‌ی معاصر را سیراب کنیم.

بانو! اگر پیشنهادی برای گسترش هرچه‌بیشتر سه‌گانی دارید، بفرمایید!


تا کنون بیشتر فعالیت سه‌گانی‌پردازان در فضای مجازی بوده، چه در فضای وبلاگی و چه در شبکه‌های اجتماعی، مثل فیسبوک و وایبر و واتساپ، و به نظرم این شگرد بسیار موثر افتاده است، چون کاربران فضای مجازی روز به روز بیشتر می‌شوند و مطلبی که در فضای مجازی منتشر می‌شود، خیلی سریع و آسان در دسترس عموم و خواص قرار می گیرد. اما در کنار فضای مجازی باید در فضای واقعی جامعه نیز سه‌گانی را معرفی کرد و نشر داد. با برگزاری نشستها و شب شعرها، چاپ کتاب و مجله که حاوی جدیدترینهای اشعار سه‌گانی باشد و...؛ مثلا انتشار مجله‌ای که مخصوص شعر نو باشد و اشعار نیمایی و سپید و سه‌گانی را در بر بگیرد.

 

لطفا در باره‌ی آینده‌ی سه‌گانی بگویید!

 

من در حدی نیستم که بتوانم آینده‌ی یک جریان ادبی را پیش‌بینی کنم، اما بر حسب تجربه و مشاهداتم معتقدم شعری ماندگار خواهد شد که چند ویژگی داشته باشد:

1.     از دل مردم برخاسته باشد و نه تنها خواص، بلکه عوام نیز بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از آن لذت ببرند.

2.     زبانش زبان روز جامعه باشد و نه زبان عهد کهن.

3.     نوآوری و خلاقیت داشته باشد.

4.     در کنار نوآوری، اصیل و ریشه‌دار باشد. شعرهای من‌درآوردی و بی‌ریشه مثل قارچ سریع رشد می‌کنند و سریع هم از بین می‌روند، چون ریشه‌ای ندارند.

5.     به موضوعاتی بپردازد که اندیشه و عواطف انسانها را درگیر کند. اینگونه اشعار تا مدتها در ذهن می‌مانند و گاهی به مرور تبدیل به مثل می‌شوند.

6.     دچار شعارزدگی و تقلید و تکرار نشود

حال این که آیا سه‌گانی این ویژگیها را دارد یا خیر، موضوعی است که به قضاوت مردم و اهل فن نیاز دارد، ولی از دیدگاه من که از ابتدا با این جریان همراه بودم، از پنج سال پیش تا کنون پیشرفت خوبی را شاهد بودم و امیدوارم این روند صعودی همچنان ادامه پیدا کند، به شرط این که این جریان پویا و پیشرو در دام سطحی‌نگری و شعارزدگی نیفتد و همچنان مانند قبل، با اقتدار و پشتوانه‌ی علمی پیش برود.

 

ضمن تشکر فراوان، خواهش می‌کنم یکی دو سه‌گانی فنی‌تر را به انتخاب خود از میان سه‌گانیهای خویش برای خوانندگان قرائت بفرمایید!


خواهش می‌کنم. البته قضاوت در این باره بر عهده‌ی خوانندگان است، اما بنده این سه‌گانیها را سریعتر به یاد می‌آورم:

(1)

گاه باید برگشت،

پشت سر را نگریست؛

زندگی یک دوی ماراتن نیست.

(2)


تقدیم به شهید پلارک

 

اینجا نه خاک گور که منزلگه پری‌ست؛

امشب دوباره بوی گل یاس می‌دهی؛

یک شیشه عطر ناب به احساس می دهی.

(3)
روییدنی‌ست عشق

هر جای این زمین،

حتی کنار مین.



یک استکان چای داغ در کنار مریم صابری

 

بانو صابری! اگر ممکن است از چگونگی آشنایی‌اتان با سه‌گانی بگویید!

 

سپاس. درست همان موقع که در قالبهای دیگر بویژه نیمایی کار می‌کردم، با این قالب آشنا شدم. اوایل عمومی شدنش بود و چند سه‌گانی نوشتم و از طریق پاییز رحیمی و دکتر فولادی ترغیب شدم ادامه بدهم. اولین تجربه‌های سه‌گانی‌ام را در سال 1390 در مجموعه‌شعر «فصل بی‌پرنده» همراه با قالبهای دیگر به چاپ رساندم.

حتی خوشحالم که در همان سال، اولین نشست سه‌گانی به اتفاق دکتر فولادی و دیگر دوستان در منزل ما و در اراک برگزار شد.

 

چه عاملی باعث شد به سه‌گانی روی بیارید؟


یکی از مهم ترین جذابیتهای سه‌گانی کوتاهی آن است و البته بسیار مهم است شاعر در سه سطر بتواتد تمام حرفش را بزند و با توجه به دوره‌ی بی حوصلگیها این قالب خوب جواب می‌دهد..

 

پس سه‌گانی را شعر روز می‌دانید؟

 

بله. به قول دکتر فولادی، عصر، عصر زندگی فست‌فودی است و سه‌گانی با این وضع هماهنگ است. البته قالبهای دیگر هم کاربرد خود را دارند.

 

بانو! آیا پیشنهادی برای توسعه هرچه‌بیشتر سه‌گانی دارید؟

 

به نظر من، سرودن سه‌گانیهای خوب و دقیق و انتشار آنها بهترین راه گسترش سه‌گانی است، لذا دوستان سه‌گانی‌پرداز باید از سرودن سه‌سطری‌های آبکی و بدون ضربه و خالی از شاعرانگی جدا خودداری کنند، زیرا با این کارشان دانسته یا نادانسته به سه‌گانی آسیب می‌زنند و راه را برای خرده‌گیران باز می‌کنند. پس بهتر است هر کسی که سه‌گانی کار می‌کتد، ابتدا کارهایش را از چندین فیلتر نقد دقیق و موشکافانه رد کند و سپس در معرض دید عموم قرار بدهد.

 

لطفا از آینده‌ی سه‌گانی بگویید!

 

آینده‌ی خوبی در انتظار سه‌گانی است و براساس آنچه تا حال شاهدیم، یقینا می‌توان گفت ژانر سه‌گانی راه خود را با قوت و قدرت ادامه خواهد داد ان‌شاءالله.

 

با سپاس فراوان، در پایان، اگه ممکنه، یکی از بهترین سه‌گانیهای خود را به انتخاب خویش برای ما بخوانید!

 

نمی‌دونم کدام را بخوانم. فعلا این یکی به یادم می‌آید:

 

سکوت ثانیه‌ها،

صدای نعره‌ی یک مست،

چقدر کوجه ی بن بست!

 


یک استکان چای داغ در کنار امیر باقری

 

با عرض سلام، لطفا بفرمایید چگونه با سه‌گانی آشنا شدید؟

 

سلام. از کوشش بی‌وقفه‌ی شما در راه گسترش سه‌گانی بسیار سپاسگزارم. آشنایی من با قالب سه‌گانی، به واسطه‌ی انتشار سه‌گانیهای برادر عزیزم، دکتر بهادر باقری، در فضای مجازی رخ داد و چون از نظر «کوتاهی» و «کوبندگی» با اهداف علم گرافیک و طراحی صنعتی که رشته‌ی دانشگاهی‌ من است، بسیار نزدیک و همخوان بود، شیفته‌اش شدم. در همین زمان با تشکیل گروهی به نام سه‌گانی در فضای فیسبوک با سه‌گانیهای بیشتری از دوستان دیگر روبه‌رو شدم، از جمله سه‌گانیهای دکتر فولادی و استاد پاییز رحیمی. با کمک خواهر خوبم، پاییز رحیمی، و تشویق و همراهی ایشان، تصمیم گرفتم طبع خودم را در سرودن سه گانی بیازمایم . از آنجا که یکی از فعالیتهای هنری‌ام، نقاشی دیواری بود و دوستان نسبت به کارهای ناقابلم اظهار لطف می‌کردند، اولین سه گانی‌ام را با مضمون نقاشی سرودم:

گنجشکک زیبای من وقتی

یک لحطه در نقاشی‌ام باشی،

طعنه به دریا می‌زند این حوض نقاشی.

پس از این سه‌گانی که با استقبال دوستان فرهیخته‌ام روبه‌رو شد، چند سه‌گانی دیگر گفتم و در فضای مجازی تقدیم دوستان کردم که چند نمونه از آنها را می‎خوانم:

(1)

زندگیمان چهارتا برگ است؛

برگهای شناسنامه گواه

از تولد سه صفحه تا مرگ است.

(2)
حسرتش شد تمام خانه‌به‌دوش،

خانه‌ای دارد او که اجباری ست؛

قبر هم یک چهاردیواری ست.

(3)
کهنه شد دوران جعل اسکناس

ارزشیها باختند؛

پولها انسان جعلی ساختند.

(4)
مرگ پایان غم‌انگیزی نیست؛

گویی این فلسفه را می‌دانند؛

همه‌ی جمجمه‌ها خندانند.

(5)
ساعت خاک‌خورده‌ام یکریز

مثل یک دوره‌گرد می‌گوید:

آی غافل! تمام شد همه چیز.

(6)
ای سلیمانهای اهریمن‌نژاد!

تخت بادآورده را

می‌برد یک‌روز، باد.

(7)

در من نشسته است

تالاب اتزلی،

دریایی‌ام ولی.

(8)

تنگ گلاب قمصر است، اما

یک جمع‌اضدادی ست؛

این شیشه فولادی ست.

(9)

نسخه های او برای ما 

کارساز و ساده است؛

مادرم پزشک خانواده است.

(10)

آب را گل کردیم

و زمین را شاکی،

آسمان را خاکی.

 

چه ویژگیهایی باعث گرایش شما به سه‌گانی شد؟

 

قبلا گفتم، کوتاهی و کوبندگی سه‌گانی و همخوانی آن با رشته‌ی هنری بنده .

 

استاد باقری! آیا نظر خاصی برای گسترش هرچه‌بیشتر سه‌گانی دارید؟

 

به نظرم هرکدام از دوستان باید در شهر و دیار خود و در انجمنهای ادبی به معرفی این قالب بپردازد. من به نوبه‌ی خود در شیراز کمابیش به این امر مهم پرداخته‌ام و بازخورد آن برایم جالب و امیدوار کننده بوده است. استقبال مخاطبان هم در نوع خود عالی بوده است، تا آنجا که بسیاری از این دوستان متمایل به سرودن سه گانی شده‌اند و انصافا سه‌گانیهای خوبی هم ساخته‌اند.

 

به نظر شما سه‌گانی در آینده چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟

 

آینده‌ی هر قالب و جریان و مکتبی بستگی به تلاش و معرفی شایسته‌ی آن دارد. در مورد سه‌گانی هم باید تلاش مستمر کرد. برگزاری سمینارها و نشستها و ارائه‌ی مقالات و انتشار کتابهای سه‌گانی و نقد آن می‌تواند به گسترش این قالب نوپا کمک کند.

 

با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، ممنون می‌شوم، اگر یکی از سه‌گانیهای بهتر خود را به انتخاب خویش برای خوانندگان بخوانید.

 

ده سه‌گانی برایتان خواندم، اما از آن میان به این سه‌گانی بیشتر علاقه دارم:

زندگیمان چهارتا برگ است؛

برگهای شناسنامه گواه،

از تولد سه صفحه تا مرگ است.



یک استکان چای داغ در کنار نسیم محمدجانی

 

بانومحمدجانی، با سلام، لطفا از نحوه‌ی آشنایی خود با سه‌گانی بگویید!

 

راستش قبل از آشنایی با سه‌گانی، قالبهای کوتاه شعری مانند رباعی و دوبیتی را بیشتر می پسندیدم و در این قالبها هم خیلی طبع‌آزمایی داشتم .به طور اتفاقی در فضای مجازی با خواندن سه گانیهایی از دکتر فولادی کشش بسیاری به این قالب در خود دیدم و تصمیم گرفتم آن را به طور جدی دنبال کنم و با خواندن بوطیقای جامع این قالب و سایر مقالاتی که در این رابطه به قلم دکتر فولادی یا دوستان صاحب‌قلم دیگر نوشته شده بود، بیشتر و بیشتر با این قالب جالب مأنوس شدم .

یکی از اولین سه‌گانیهایی که از دکتر خواندم و مرا مجذوب خود کرد، این سه‌گانی بود :
حیرانم از این حس؛

گلها همه زیبا،

من عاشق نرگس .

 

شما در سه‌گانی ویژگی خاصی دیدید که به سرودن آن روی آوردید؟

 

بله. از نظر من سه‌گانی حداقل این جذابیتها را دارد که می‌توانند هر شاعر نوگرایی را جذب کنند:

1.      داشتن بوطیقای جامع و کامل.

2.      قابل انعطاف بودن از لحاظ فرم ظاهری و موسیقی کلام.

3.      با رعایت اصول هفتگانه‌ی سه‌گانی، شاهد یک شاهکار هستیم.

4.      سهل و ممتنع بودن و مورد اقبال خاص و عام بودن سه‌گانی.

 

آیا دلیلی برای گسترش سه‌گانی می‌بینید؟

 

سه‌گانی برای همه‌ی سلیقه‌های ادبی، گنجایش و ظرفیت دارد و به دلیل داشتن بوطیقا، شاعر از همان ابتدا تکلیف خود را روشن می بیند؛ پس بجاست برای معرفی هرچه‌بیشتر آن و شناساندنش به جامعه‌ی ادبی کشور، بکوشبم.

 

بانو! برای این منظور پیشنهاد خاصی دارید؟

 

حدیثی داریم از حضرت علی (ع) که  «زکاة العلم نشره»؛ زکات علم، نشر آن است. خوب است چه در فضای مجازی با انتشار سه‌گانی و مقالات مربوط به سه‌گانی و چه در فضای حقیقی با معرفی آن در انجمنهای ادبی و رسانه‌های جمعی، در گسترش هر‌چه‌بیشتر و زودتر آن قدمی برداریم.

 

آینده‌ی این قالب را چگونه برآورد می‌کنید؟

 

با توجه به افبال شاعران فرهیخته و تحصیلکرده در این مدت نسبتا اندک، آینده‌ای بسیار نیک در انتظار سه گانی است؛ ضمن این که همین الان هم سه‌گانی ماندگاری‌اش را به اثبات رسانده .

 

از حضور سبز شما در این گفتگو بسیار متشکرم. خواهش می‌کنم به عنوان آخرین سؤال، یکی از بهترین سه‌گانیهای خود را با انتخاب خویش برای ما بخوانید.

 

من از میان سه‌گانیهایم که تعدادشان کم نیست، این سه‌ سه‌گانی را بشخصه بیشتر دوست دارم، تا چه قبول افتد:

(1)
چشمه چون از انجماد،

گرم ، فارغ می شود،

سنگ، عاشق می‌شود.

(2)
با نم‌نم دعا

آرام، تر شدم؛

آرامتر شدم.

(3)
این سخن چه آشناست!

عشق با بزرگی‌اش،

اسم کوچک خداست.

 



مقاله

====================



نگاهی به جایگاه حکمت در سه‌گانی


اعظم سعادت


شعر فارسی همیشه محمل مناسبی برای بیان اندیشه‌های خردمندانهی شاعران بوده است. از آغاز، مفاهیم حکمت‌آمیز به‌ اقتضای کارکردشان در قالبهای شعر فارسی مجال ظهور یافته‌اند:

شاد زی با سیاه‌چشمان شاد          

که جهان نیست جز فسانه و باد

رودکی

هـمه تلـخی از بهر بیشی بود

مبـادا کـه با آز خـویشی بـود

فردوسی

حکمت به‌عنوان امری فراتر از فلسفه و اخلاق، حاصل ارتباط انسان با هستی و کائنات است. شاعر در تلاقی‌گاه سنت ادبی، تاریخ، فرهنگ، اندیشه، فلسفه، احساس و تجربه‌ی زیسته‌ی هوشمندانه‌ی خود قرار می‌گیرد و با جمع ایجاز و حکمت و شاعرانگی، چکیده‌ی تفکر و تجربه‎‌ی خویش را در زبان شعر متجلی می‌سازد.

قالب شعری کوتاه و تعریف‌شدۀ «سه‌گانی» نشان داده است که قابلیت انعکاس اندیشه‌های حکمت‌آمیز و تجربه‌های شهودی و عمیق را دارد. سه‌گانی همچون ابزار مناسبی در دست شاعر توانا به پرتوافکنی بر جوانب گوناگون حقیقتهای انسانی می‌پردازد. برای نمونه در این قالب، متوسط‌حالی انسان امروز و نارضایتی از ناتمامی، این‌گونه به زبان شعر پیوند می‌خورد:

بسیار دشوار است،

ماندن میان برگ و بی‌برگی؛

آه از میانمرگی!

تناقض که از اصول سه‌گانی است، بازنمای تناقضی بنیادی در ذهن انسان و متن جامعه‌ی معاصر است و حکمت، در نتیجه‌ی برخورد سویه‌های متناقض آفریده می‌شود:

در کار تو آمدن جدایی‌ست،

آن‌گونه که رفتن آشنایی‌ست؛

ماهیّت ماه، خودنمایی‌ست.

حکمت‌گویی در سه‌گانی، عموما به شکل جملاتی اسنادی مختوم به فعل، به‌ویژه فعل اسنادیِ «است» آشکار می‌شود، و این کارکرد زبان در بین سه‌گانی‌های منتشر شده در فضاهای مجازی بسامد بالایی دارد؛ جملاتی ساده و کوتاه، و زبانی فاخر و باصلابت متناسب با نتیجۀ تأمل و اندیشه:

جا به جا آتشی برقرار است،

تا سیاوش چه اندیشه دارد؛

مرگ در ذهن ما ریشه دارد.

گاه حذف فعل، یعنی حذف هرگونه تقید زمانی و شخصی، حکمت جاری در شعر را به ورای زمان و مکان می‌کشاند؛ گویی سخن از حقیقتی همیشگی در همۀ زمان‌هاست:

از میان عشقها،

عشق بی‌کلک:

عشق آدمک به آدمک.

سه‌گانی‌، گاه در نتیجۀ پیوند مستقیم شاعر با ناخودآگاه جمعی بشر و واجد جنبه‌های روانشناختی عمیق است، تا جایی که به ژرفای ذهن مخاطب حکمت‌شناس اصابت می‌کند. به این ترتیب، از حوزۀ مسائل فردی فراتر رفته، به ساحت اجتماع نیز کشانده می‌شود:

ما عقده‌ی پرنده نبودن را

با حبس ماکیان به تماشا گذاشتیم،

پرواز را به مور و ملخ واگذاشتیم.

حکمت‌ها گاه دربردارنده‌ی پندواندرز برای انسان‌هاست، یعنی پیشنهاددهنده‌ی راه‌هایی برای بهتر زیستن که حاصل تجربه‌ی زیستۀ شاعر است:

لبخند می‌زنیم که: «رنجیده‌ست...»؛

گاهی ترور،

شلیکِ حرفهای نسنجیده‌ست.

حکمت در سه‎‌گانی از سویی وامدار سنت ادبی کهنسال شعر فارسی است و از سوی دیگر دارای عناصر و نشانگان شعر و دنیای امروز:  

صلحی برای جنگ:

روییدن گلی

در لوله‌ی تفنگ.[1]

[1] سه‌گانیهای این نوشتار از میان سه‌گانیهای دکتر فولادی انتخاب شده است.



سه‌گانی و تحول در شعر معاصر


سلبی‌ناز رستمی


روند شکل‌گیری جریانهای ادبی- هنری نشان می‌‌دهد که در بستر هر جریان، چند مؤلفه به محوریت می‌رسد و پس از طی یک دوره‌ی اوج، کم‌کم به افول می‌گراید. این افول ناشی از اشباع‌شدگی مؤلفه‌هاست. این اشباع‌شدگی به گونه‌ای بروز می‌یابد که گویی بیشتر مسائل، دیگر آن اندازه که بایستی بااهمیت باشد، بااهمیت نیست؛ مرزی که در آن نه تنها شاهد هیچ آفرینش خلاقانه‌ای نیستیم، بلکه تکرارها، فضای محدود، عیبجویی، پند و اندرز، برتری و تفاضل، لحن آکنده از شکایت و اعتراض و ... از نشانه‌های آن است. با این مقدمه اکنون جا دارد پژوهشگران به بررسی این موضوع بپردازند که رستاخیز سه‌گانی با غروب و طلوع کدامین مؤلفه‌ها رخ داده است.

ظهور و حضور خالقی چون علیرضا فولادی در شعر معاصر، نیاز جامعه‌ی امروز را بر بستری نوتر پهن می‌کند که شاعرانی چون نیمایوشیج، شاملو، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری و ... هر کدام سهمی در برآوردن این نیاز داشته‌اند. نقطه‌ی عزیمت فولادی در قالب جریان‌ساز «سه‌گانی» بر همان شاخصه‌های برجسته‌ی شعر فارسی استوار است و بخش عظیمی ازمؤلفه‌های شعر کلاسیک و شعر معاصر را چنان  ماهرانه در سه‌گانیهایش تعبیه کرده است که با تلفیق آن دو، محورهای تازه‌تری پدید آورده است و به قول محمدتقی غیاثی «ابتکارعمل را به واژه‌ها می‌سپارد».

علیرضا فولادی به طور منسجم و مفصل به تبین جوانب سه‌گانی پرداخته و بابی روشن برای شناخت زوایای نامکشوف این نوع شعری به روی مطالعات ادبی گشوده است. به همین دلیل او از معدود شاعرانی است که توانسته با معرفی این قالب ابتکاری در پرتو فهم دقیقش از تاریخ شعر فارسی، جزئیات آن را تا حد زیادی به حوصله‌ی مخاطب نزدیک سازد. بصیرت و خلاقیت او شاعران را در آغاز و فرجام گرایش به این قالب به‌راحتی و بی آن که به راهنمایی نیاز داشته باشند، در وادی سه‌گانی به سیر و سیاحت می‌برد.

شفیعی کدکنی درمقدمه‌ی کتاب موسیقی شعر می‌نویسد: «فرمالیسم یعنی اهمیت دادن به صورت و ساخت، و هنر، چیزی جز همین کار نیست. اصلا مهمترین چیزی که از دوران ماقبل سقراط تا امروز گفته شده، این است که وظیفه‌ی هنرمند چیزی جز ایجاد فرم نیست و وظیفه‌ی فرم هم چیزی جز ایجاد احتمالات و تداعیها نیست». با استناد به این سخن، سه‌گانی درپی تحول فرم و از این طریق، تحول احتمالات و تداعیهای شعر فارسی پدید آمده است.

 

او در صدای ماست که می‌ماند؛

با خواهرم فروغ بگویید،

تنها خدا، خداست که می‌ماند!

 

در سه‌گانی واژه‌ها طوری در کنار هم قرار می‌گیرند که هیچ واژه‌ی اضافه‌ای اجازه‌ی ورود به شعر را ندارد. درحقیقت در این قالب واژه‌ها شاعرانه‌ترند؛ هرچند واژگان غیرشاعرانه نیز طوری در مصاریع آن جا خوش می‌کنند که توقع مخاطب را به بهترین شکل ممکن برآورده می‌نمایند. با خواندن مصراع دوم سه‌گانی بالا، شاید در همان لحظه‌ی اول گمان کنیم که فروغ نام خواهر شاعر است، اما قرینه‌ی حاکم در مصراع اول تداعی‌گر مصراعی از شعر فروغ فرخزاد است که فولادی با هنرمندی تمام این عاریه را به زبان روزمره می‌آراید تا بر شدت و عمق همذات‌پنداری مخاطب بیفزاید. شاعر سه‌گانی در هیچ برخوردی با زبان، تعریف و اصول و فرمهای سه‌گانی را فرونمی‌گذارد و افزون بر این، گاه به غنای زبان نیز یاری می‌رساند. برای نمونه در سه‌گانی زیر، ترکیب «میانمرگی» این نقش را بر عهده دارد:

 

بسیار دشوار است

ماند میان برگ و بی‌برگی؛

آه از میانمرگی!

 

کاربرد واژه‌های روزمره هم برای شاعر سه‌گانی تابو نیست و حتی گاه به مرز کاربرد زبان محاوره گام می‌گذارد:

 

واقعا میون آدما تکه،

اونی ه مارمولکا رو می‌کشه،

ولی ذهنش لونه‌ی مارمولکه.

 

البته این روند از دوره‌ی مشروطه آغاز می شود، اما امروزه به‌ویژه در نوع ادبی ترانه شکل بدیع‌تری به خود گرفته است. به قول نیما یوشیج: «جستجو درکلمات دهاتیها، اسم چیزها (درختها، گیاهها، حیوانها)، هر کدام کار مغتنمی است. نترسید از استعمال آنها! خیال نکنید قواعد مسلم زبان، زبان رسمی پایتخت است» و سه‌گانی این سخن نیما را از یاد نبرده است. شاید عمده تفاوت سبک فولادی با دیگر مدعیان نوآوری در این نکته باشد: ظرافت و درایت در گلچین واژگان و استفاده از تمام ظرفیتهای زبان برای جنبه‌ی عملی بخشدن به فرایند حکمت‌آمیز لفظ اندک و معنای بسیار.

در سه‌گانی لفظ و معنا توأمان پیش می‌روند و هر مصراع یا سطر همزمان بازتاب عواطف، اندیشه‌ها، تخیل و ذهن موسیقایی شاعر است:

 

آدمک، با یک پا

می‌رسانَد به کلاغان ِ رها

شوق پروازش را.

 

 البته آنچه در شعر از اهمیت مضاعف برخوردار است، همان وحدت ذهنی می‌باشد که در قالب سه‌گانی نیز کاملا بارز است:

خشکسالی، سرِ شوخی دارد؛

چارده قرن، گذشته‌ست و هنوز

کربلا می‌بارد.

 

فولادی از تبار شاعرانی است که هرکدام به شیوه‌ای در پی شکستن مرزهای بی‌انتهای شعر بوده‌اند. این گسلها که با تغییرات نیما در شعر کلاسیک، اخوان ثالث در استفاده از کلمات باستانی، منوچهر آتشی در بهره‌گیری از کلمات بومی، احمد شاملو در الهام از سبکِ تاریخ بیهقی، فروغ فرخزداد در کاربرد کلمات شهری و روزمره ایجاد شد، در سه‌گانی به شکل کاربرد زبان جادویی سهل و ممتنع به نحو چشمگیری عرض اندام می‌کند:

 

شیر بودی در خودت؛

آه! اما ای دریغ،

رگ‌به‌رگ زنجیر بودی در خودت!

 

علیرضا فولادی می‌خواهد در شعر کلاسیک و نیمایی به اقتضای یکنواختی وزن، علاوه بر حفظ ریتم و موسیقی، از این سازوکارهای آشنا پا فراتر نهاده و شعر را از سطح آوایی به سطح عمیق معنایی انتقال دهد:

 

ما و این زخمهای ریز و و درشت،

نَقلِ یک گوسفند و گلّه‌ی گرگ؛

زندگی، خود، ریاضتی‌ست بزرگ

 

ازمؤلفه‌های دیگری که سه‌گانی را از سایر قالبهای جدید متمایز می‌کند، کاربرد مؤثر قافیه و ردیف در این گونه‌ی شعری است. فراموش نکنیم که نیما قافیه را یک عامل محدود‌کننده می‌دانست، اما در سه‌گانی و حتی در شاخه‌ی نیمایی‌اش، قافیه و به تبع آن برجسته‌ترین نقش موسیقیایی و ژرفترین نقش معنایی را به رخ می‌کشد. این حضور به نوبه‌ی خود هزینه‌ای می‌طلبد و آن زیبایی‌شناسی ظاهر و باطن همدوش با یکدیگر و در کنار هم است، تا جایی که هیچ بار اضافی‌ای نه در ظاهر و نه در باطن احساس نمی‌شود:

 

هرچند به ماندنش در این دنیا

جز تا سرِ ظهر، دل نمی‌بندد،

آدم‌برفی همیشه می‌خندد.

 

یکی از نگره‌های فولادی این است که سه‌گانی در هر شکل و شمایلی باید بر پایه‌ی تعریف و اصول هفتگانه‌ی آن استوار باشد. او در این باره می‌نویسد: «سه‌گانی، شعری است با فرم بیرونی - کلی "کوتاه" و "سه‌لَختی" و فرم درونی کلی "بسته" و "کوبشی"‌ ‌.ازمیان ویژگیهای بنیادین سه‌گانی، دو ویژگی "کوتاه" بودن و "سه‌لَختی»" بودن، به‌ترتیب، کمّیت هندسی و عددی سه‌گانی را می‌سازند و با یکدیگر، بنیاد "فرم مکانیک»" آن را تشکیل می‌دهند؛ همچنین دو ویژگی "بسته»" بودن و کوبشی" بودن، به‌ترتیب، کیفیت هارمونیک و ریتمیک سه‌گانی را می‌سازند و با هم، بنیاد "فرم ارگانیک" آن را تشکیل می‌دهند. در یک سه‌گانی، وجود همه‌ی این چهار ویژگی به طور همزمان، ضرورت دارد و این بدان معناست که تنها وجود ویژگی "سه‌لَختی" بودن، سهگانی پدید نمی‌آورد»:

 

از کجا معلوم

آن درختی که عاشقش شده‌ام

عاقبت دارِ من نخواهد شد؟

 

با این تعریف سه گانی درگیر دنیای تازه‌تری میشود؛ دنیایی که اختیارات ویژه‌ای هم به شاعر و هم به مخاطب می‌دهد. فولادی التفات خاصی به دو ویژگی «بسته» بودن و «کوبشی» بودن دارد و از این روست که در سه‌گانی برخلاف شعر نیمایی قافیه عملاً از مولفه‌های مهم جلوه می‌کند، چه قافیه رخداد پایان‌بخش خوبی برای شعر است.

 

جملگی بر سرِ قرار، هنوز؛

از عقابان نخورده‌اند ارثی

لاشخورهای انتظار، هنوز.

 

مبدع سه‌گانی میکوشد تا به شاگردان خویش بیاموزد که شگردهای نوین هرگز نباید از روانی و سادگی نحوی شعر بکاهد یا به سکته‌ی موسیقایی بینجامد. سه‌گانی‌های قدرتمند و زیبای فولادی گواه این مدعاست. در حقیقت نقطه‌ی اساسی این تحول در شعر معاصر، از پرمخاطب‌ترین حوزه‌های شعر فارسی فراهم آمده است.:

 

فردا...، همیشه فردا...، بس کن!

ای کاش زیر و رو شود «ای کاش»!

یک روز هم تو منجیِ خود باش

 

طی پنج سال گذشته جریان ِسه‌گانی توانست به سرعت در کانون توجه شاعران قرار گیرد؛ شعری که تمایزهای آن مبدعش را در جایگاه ویژه‌ای می‌نشاند. دانش و بینش فولادی بر شایستگیهای این گونه‌ی شعری افزوده است و کاربرد زبان بی‌نهایت ساده و استوار و اوزان ملایم و منعطف و حکمت و ظرافت و کلا مینیاتورمانندی، جذابیتهای چشمگیری برای آن فراهم آورده است و قطعا لذت حاصل ازاین تحول در شعر معاصر دامنه‌دار خواهد بود.



امتیازات سه‌گانی

نسیم محمدجانی


شاید اهداف فرعی نوشتن و سرودن، به تعداد نویسندگان و شاعران، مختلف و متفاوت باشد، اما اهداف اصلی آنها معدود و محدود است. شاعرانی که  قالبهای کوتاه را برای بیان احوال شاعرانه‌ی خود انتخاب می‌کنند ، به نیاز قشر عظیمی از افراد جامعه‌ی خویش، بویژه در عصر حاضر، پاسخ می‌گویند که همانا برانگیختن احساس و اندیشه در کوتاهترین زمان، با کمترین واژگان باشد.

یکی از قالبهای زیرمجموعه‌ی شعر کوتاه ، که چند سالی است توسط پژوهشگر خلاق، دکتر علیزضا فولادی ، کشف و معرفی شده است ، قالب «سه‌گانی» است که با یادگیری و به‌کارگیری اصول هفتگانه‌اش در نهایت ایجاز، اعجاز برانگیختگی حس شاعرانه‌ی مخاطب را به همراه دارد . در این نوشتار برآنم چند امتیاز سه‌گانی را به طور گذرا برشمارم:

1.      هماهنگی با روح زمان: سه‌گانی کوتاه است و کوبنده؛ چیزی که اهل زمان می‌طلبند. زمانه‌ی ما دیگر حوصله‌ی شعرهای متوسط را هم ندارد، چه برسد به شعرهای بلند. البته آنان که اهلش باشند، می‌خوانند، اما این از اشکالات کار شعر امروز است که فقط عده‌ای خاص را مخاطب قرار می‌دهد. شعر باید کاربردی باشد و در زندگی امروز به کار برود و برای این منظور چاره‌ای جز کوتاهی و کوبندگی نخواهد داشت؛ چیزهایی که سه‌گانی دارد.

2.      جذابیت برای خاص و عام: از سویی سه‌گانی حرفهای حکیمانه و در عین حال کاربردی می‌زند و بدین دلیل تحصیل‌کردگان بدان گرایش بسیار یافته‌اند. از سوی دیگر یکی از اصول سه‌گانی سهل و ممتنع بودن زبان آن است و این اصل باعث می‌شود هر حرف مشکلی را در آن آسان بیان کنند و بدین دلیل دایره‌ی مخاطبانش بسیار گسترده است و حتی عوام بدان علاقه نشان می‌دهند. خلاصه سه‌گانی شعر خاص و عام است.

3.      داشتن بوطیقا: مشخصه‌ی بارز  سه‌گانی، داشتن بوطیقای جامع است که شاعران علاقه‌مند، با یکی دو بار خواندن آن، تکلیف خود را به روشنی در می‌یابند و با طبع‌آزماییهای خویش راه را می‌شناسند.

4.      انعطاف‌پذیری: دکتر فولادی، بر اساس تجربیات چندین ساله، سه شاخه و پانزده فرم برای این قالب، پیش روی شاعران نهاده است. این امر سبب می‌شود تا دست شاعر در انتخاب باز باشد. همچنین امکان این که وزنهای متعدد و طرحهای قافیه‌ی متنوع در سه‌‌گانی به‌ کار برود، وجود دارد و این امر، دست شاعر را برای سرودن بازتر می‌نماید.

5.      نوآورانه بودن در عین اصالت: قالب سه‌گانی، مزاج ادبی شاعر و  خواننده‌ی معاصر را راضی نگه می دارد و این از آن روست که هم نوآوری دارد و هم اصالت. سه گانی چون درختی است که ریشه‌های خشکیده‌ای از آن باقی بود و با  حفط و مراقبت و بازپروری و پیوندزنی  نوآورانه‌ی دکتر فولادی حیاتی تازه یافته است و بی‌اغراق درختی بهشتی را مقابل چشمان منتظر قرار داده است که حاصلش  میوه‌هایی است با معجونی از عطرها و طعمهای دلخواه و ناب. در این میوه‌ها کلکسیونی از همه‌ی میوه‌های پیشین شعر فارسی یافتنی است، حتی رباعی و حتی تک‌بیتهای سبک هندی.



نگاهی به نقش ردیف در سه‌گانی

پاییز رحیمی

یکی از امکانات  شعر موزون  فارسی «ردیف» است؛ کلمه‌ای که ظاهرا خاص شعر ایرانی است. این کلمه که عینا در پایان مصراعها و بعد از قافیه تکرار می شود، اگر برای انتقال معانی و احساسات  شاعر مخل و مزاحم نباشد و دست و پای شاعر را با محدودیتهای خویش، نبندد، می‌تواند به زیبایی شعر بینجامد. ردیف، با تکمیل قافیه، موسیقی شعر را کامل می‌کند، در تداعیهای شاعر، نقش اساسی دارد و معنی را فربه و به توسعه‌ی مجازها و استعاره‌ها در شعر کمک می‌نماید، و اینها در صورتی است که بپذیریم، ردیف،  محدودیتهایی هم برای شاعر ایجاد می‌کند و متأسفانه علاوه بر آن که زمام اختیار را از کف شاعر می‌گیرد، گاهی با وجود اضافی خویش، موجب ایجاد حشو در شعر می‌شود. 

سه‌گانی قالبی است کوتاه که شاعر در آن با هنر تمام، ازهمه‌ی  امکانات یک شعر کامل بهره می‌گیرد تا شعریت آن را به انجام برساند. در این میان، ردیف، یکی از امکانات سه‌گانی کلاسیک و نیمایی محسوب می‌شود؛ کلمه‌ای که هم می‌تواند باشد و همان نقشهای مثبت گفته شده را داشته باشد و هم می‌تواند نباشد و سه‌گانی، بدون آن کامل و بی‌نقص  باشد. با یک حساب سرانگشتی و با یک گردش کوتاه در سه‌گانیهای دوستان سه‌گانی‌پرداز، متوجه می‌شویم که تعداد سه‌گانیهای مردّف، قابل توجه است. در این فرصت، چند سه‌گانی مردف از دوستان می خوانیم:


  مرگ هم یک بهانه است؛

باید از خود سفر کرد؛

زندگی ،حس یک رودخانه است.

علیرضا فولادی


آن که مرده است، برده است،

دست‌کم

آرزوی مرگ را به زندگان سپرده است.

حجت‌الله کرمی

آفتاب مهربان قله‌ها! بیا!

خویش را نشان بده!

شانه‌های زیربرف‌مانده‌ی مرا تکان بده!

پاییز رحیمی

عشق، هدیه‌ی خدا به آدم است؛

نیستی، ولی بدان

لحظه‌ها بدون تو جهنم است!

مریم زارع

فصل آخر نوشته خواهد شد؛

گفت این را کسی که می‌دانست:

مرگ، روزی فرشته خواهد شد.

علی کاملی

سالها حبس در این خاک بس است؛

هی در اندیشه‌ی پرواز نباش!

آسمان هم قفس است.

هادی ملکی

میان بغض و خنده‌ی زمین نشسته است؛

پرنده‌ها پریده‌اند

مترسکی دلش شکسته است.

آرزو حقیقی

گامها سست و راه پرسنگ است؛

جاده از حال ما چه می داند؟

تا رسیدن هزار فرسنگ است.

سید حسین دادخواه




یادداشت

====================



آشنایی با سه‌گانی


سید مصطفی موسوی


قالب سه‌گانی که نخستین بار توسط دکتر علیرضا فولادی ابداع و معرفی شد، قالبی جدید است و درعین حال ریشه در ادبیات کهن دارد؛ مانند جوان رعنایی از یک خاندان اصیل.

در تعریف سه‌گانی می‌خوانیم: شعری است که چهار ویژگی زیر را دارا باشد: کوتاه، سه‌لختی، بسته و کوبشی. در این میان، سه‌لختی یعنی سه‌مصراعی یا سه‌سطری، بسته یعنی ناقص و قابل ادامه دادن نباشد و حرفش را کامل بزند و کوبشی یعنی  علاوه بر احساس، اندیشه‌ی مخاطب را هم تحت تأثیر قرار دهد و ضربه‌ی ذهنی داشته باشد.

موضوعات سه گانی معمولا حول محور «زندگی» است و انسان، اجتماع و طبیعت را در بر می گیرد.

تفاوت سه‌گانی با دیگر اشعار کوتاه نظیر هایکو و طرح، هم در تعریف و اصول و فرمهای بیرونی و درونی سه‌گانی و هم در جهانبینی سه‌گانی است. جهانبینی سه‌گانی یعنی رویکرد محتوایی «حکمت‌آمیز» به جای گنگ‌گویی و فرستادن خواننده به دنبال نخود سیاه و یا گفتن احساسات سطحی.

در زیر چند نمونه از سه‌گانی‌های سه‌گانی‌سرایان کهنه‌کار و جوان می‌آوریم:

سنگ بردار و بزن

به پرم!

آه باید بپرم!

علیرضا فولادی

پرده را که می‌زنی کنار،

آفتاب می شود؛

برفهای کوچه آب میشود.

کمیل کاشانی

خواهرم جیغ کشید؛

پشت من، پشت برادر، تا شد؛

مادرم بابا شد.

کنعان محمدی

مثل خواب هزار ساله‌ی ارگ،

دم یک صبح قرمز پاییز،

در تو تعبیر می‌شوم، ای مرگ!

پاییز رحیمی

آسمان با دل تنگم گریان؛

روی چترم باران،

روی چترم باران.

علیرضا فولادی

باور من این است:

اگر از خاک سرشته است خداوند تو را

خاک یک جای جهان شیرین است.

احسان پرسا

تاریک شد از دود،

رنگین‌کمان آرزوهامان؛

کی آفتابی می‌شوی؟ باران!

نسیم محمدجانی

بوسه تحریر می‌کند لب تو؛

سین آن را کشیده تر بنویس!

ای به قربان مشق هر شب تو!

فرهاد رنجبر راد

من از روز آغاز با تو؛

کبوتر اگر با کبوتر،

دلم باز با تو.

مجتبی تونه‌ای

با نم‌نم دعا،

آرام، تر شدم؛

آرامتر شدم.

نسیم محمدجانی

من درخت سایه‌گسترم؛

روی زخم من نمک نزن!

با تبر مرا محک نزن!

آرزو حقیقی

پیراهنم در باد می‌رقصد،

در سینه‌ام انبوهی از اندوه،

پیراهن اما شاد می رقصد.

فاطمه مجیدی

 عاقبت مرا به حال خود گذاشت، رفت؛

دل دم از حضور می‌زند؛

دل همیشه حرف زور می‌زند

نادر عبدالوند

در تور می‌افتی؛

خواهی  نخواهی

روزی عروسم می‌شوی ماهی

سید مصطفی موسوی

چون عقیق تابناک

رد بال یک شهید

روی خاک

زهرا ابومعاش

گاه خندان همچو خورشید،

گاه بارانی‌ترین است؛

زندگی شاید همین است.

محمد دری‌صفت

برای آشنایی بیشتر با سه‌گانی، مراجعه به این وبلاگها می‎تواند مفید باشد:

سه گانی

www.segani.blogfa.com

باید سلام کرد به گستره زیستن

www.alirezafouladi.blogfa.com



دو دیدار


مهدی سعیدی

عضو هیئت علمی

پژوهشگاه علوم انسانی

و مطالعات اجتماعی

جهاد دانشگاهی

 

دیدار نخست: با مدرسی محقق 

دکتر علیرضا فولادی را از چند سال پیش و با کتاب زبان عرفان می شناختم. زبان عرفان، نشان از پژوهشگری دقیق و فاضل و تحقیقی عمیق و کامل داشت. شاید مهمترین وجه این کتاب نوعی نگاه بومی به مسئله " عرفان اسلامی ایرانی" بود. از این حیث آنچه به عنوان مبانی نظری در این کتاب آمده است، دقیقا در تحلیل متون عرفانی ما  به کار می آید.

 بعدها با برخی از پژوهشهای دیگر ایشان نظیر زبان طنز در متون منثور عرفانی و پاره ای از مقالات و تحقیقات ادبی شان نیز آشنا شدم. روزی هم که در شهر کتاب مرکزی پای درسگفتار ایشان درباره عطار نشستم، با نوع نگاه جدیدی به مسئله ادبیات و به ویژه نقد شعر مواجه شدم. آن روز شاید نمیدانستم که زمانی بختیاری و سعادتمندی نصیبم خواهد شد و از محضر ادب درس و ادب نفس ایشان نیز بهره خواهم برد. امسال که به مناسبت درس تحقیق در متون نظم فارسی پای این دو مجلس نشستم، با صاحب ذهنی دقیق و ساختارمند مواجه شدم که با طرزی روشمند به تحلیل شعر فارسی می پرداخت. آنچه استادم در عرضه روش پژوهش درباره شعر فارسی می گفت، جدید بود. این سخن را که "معیارهای نقد شعر در ادبیات فارسی و سبک شناسی نیاز به بازنگری های جدی دارد و بدون بازنگری در این معیارها و دخالت دادن پاره ای از آنچه پیشینیان در نظر نداشته اند، کار ناتمام است"،  بسیاری گفته اند، اما مسئله این است که روش پژوهش و ارائه معیار بومی چگونه می تواند بود. دکتر فولادی دقیقا در این باره روشی دقیق داشت. آنچه باید در نقد شعر و کشف مسئله شعری شاعر بدان توجه کرد را در نظر می گرفت.

نکته دیگری که ایشان بدان توجه می کرد  این بود که در کاربست و استخدام مبانی نظریه های ادبی برای تحلیل شعر فارسی نیز بایستی بازنگری هایی صورت گیرد. به هیچ کدام از این نظریه ها نمی توان به شکلی تام و تمام تکیه کرد

امیدوارم نتیجه پژوهش و تتبع ایشان در این زمینه به زودی منتشر شود و در دسترس علاقه مندان قرار گیرد.

دیدار دوم؛ باصاحبِ ذوقی شیرین

روزگار مدرنِ امروز، پرشتاب و عتاب است و  مردمشْ کم وقت و بی حوصله. هنر هم به سبب همین ویژگی مردم، نیاز به اجمال و ایجاز دارد. هنرمند و اهل هنر و مخاطبانشان نیز دلزده از اطناب اند. کار هنرمند این زمانه فشرده سازی است.

 

انسان مدرن حتی اگر منظره ای تازه و زیبا نیز ببیند با گرفتن عکسی از آن  در می گذرد و البته در فرصت های خالی زندگی اش، می نشیند و نوستالژی را با تخیل خود به قصه ای شیرین تر از آن دیدار تبدیل می کند. این انسان نیازش به شعر را هم با سرود کوتاهی پر می کند که  در ذهن و خیال قابلیت تبدیل به قصه ای عمیق و پرمعنا را داشته باشد!

انسان مدرن ایرانی اما، جز کوتاهی و عمق، به خواهش مهم روح ایرانی، یعنی موسیقی درونی و بیرونی شعر هم نیاز  دارد؛ شاید سه گانی، یکی از بهترین جوابها به این نیاز باشد.

درمیان انواع ساختارهای سه گانی، ساختارهای نیمایی و کلاسیک به خوبی به این نیاز روح ایرانی جواب می دهند و البته که موسیقی درونی و بیرونی شعر سپید نیز می تواند تا حدی پاسخ به این نیاز باشد!

 شعر سه گانی، تولد و حیات خود را مدیون دلبستگی، دانش و ذوق  دکتر علیرضا فولادی است.

در روزگاری که هر از گاهی یک قالب شعری جدید سر بر می آورد و اغلب متأسفانه به سبب کمبود مایه های علمی در میان پدید آورندگان، این قالب ها، طفل های یکشبه ای هستند که فاصله تولد تا مرگشان، حتی از عمر شعری پدید آورندگانشان نیز کمتراست، شعر سه گانی این بختیاری را داشته است که پدیدآورنده اش، علاوه بر بهره مندی از شناخت علمی انواع قالب های شعر فارسی، عملا نیز سه گانی هایی دارد که ضمن وفاداری به اصول این قالب، از آن مایه شیرینی و لطفی برخوردار هستند که عملاً وعلماً، این قالب را قابل دفاعی لذتبخش کرده است.

ایشان آنچنان با تسلط، مبانی این هنر را تبیین کرده است که شاید هیچ یک از قوالب شعری کهن، با این دقت تبیین علمی و عملی نشده باشند.

 فولادی در کمال ادب و احترام والبته قاطعیت علمی، به نقد منتقدان پاسخ می دهد و جواب مدعیان را با سعه صدر و با پشتوانه منطق علمی داده است. شناخت شعر فارسی و تاریخ ادبی ایران، چنان که در دیدار نخست بدان اشاره شد، مهم ترین پشتوانه دکتر فولادی برای ابداع قالب سه گانی و نیز تبیین و تثبیت آن بوده است.

ادامه این جریان آینده قالب سه گانی را روشن جلوه می دهد! آنچه از این منظر به سه‌گانی برجستگی بیشتری می‌بخشد، این است که اکنون برای نخستین‌بار یک دانشگاهی تمام‌عیار، از جهت نوآوری، پا، جای پای شاعرانی مانند نیما و شاملو نهاده است.

 

نمونه ای از این دست سه گانیها را باهم می خوانیم و به فولادی عزیز می گوییم"بسرای تا که هستی که سرودن است بودن" :

 

پیر ما  دست به جام

ناگهان فتواداد:

خوردنِ غصه حرام!

 

 

نیم پیدا سپیدی،

نیم پنهان سیاهی؛

واقعا مثل ماهی!

 

عشق هم از آن زرنگهاست؛

ادعای صلح میکند، ولی

مادرتمام جنگهاست!



که سرودن است بودن


دکتر رؤیا رحمانی


آقای دکتر علیرضا فولادی را از سال 80 با کتاب زبان عرفان می شناسم. نویسنده‌ای که بهترین پژوهشگر سال

شناخته شدند و زبان عرفان دو مقام پژوهشی کشور را کسب کرد.

در کتاب زبان عرفان آمده است: حقایق به معنی است و لفظ اندک...(به لفظ اندک و معنای بسیار) و سخن

چون آرایش شود مقصود فراموش می شود.

دکتر علیرضا فولادی با ابداع قالب شعری نوینی به نام سه‌گانی که البته ریشه کهن دارد؛ لفظ اندک و معنای بسیار را در شعر امروز جان بخشیدند.

شاعران امروز گاه در قالب کوتاه هایکو به اختصارگویی گرایش پیداکرده‌اند و مرد ادب و عرفان سرزمین ما دکتر علیرضا فولادی با ابداع سه‌گانی این کوتاه و گزیده‌گویی را به‌ گونه‎‌ای جهت‎‌مندانه و زیبا چون درّی

درخشان به جامعه ادب و هنر ایران هدیه کردند.

قالب شعر سه‌گانی با فرم کوتاه، سه‌لختی، بسته و کوبشی، دارای چهار ویژگی است که به زیبایی و غنای آن می‌افزاید:

1.      سه گانی کوتاه است و زنده و پویا.

2.      سه گانی سهلختی ( سه مصراعی) است و موزون که می‌تواند به گونه های مختلف سروده شود.

3.      سه گانی بسته است؛ یعنی در سه مصراع مقصود را می رساند و الگویش تمام شده و قانع کننده می‌شود..

4.      سه‌گانی کوبشی است، یعنی ناگهانی زیبا در خود دارد که به مخاطب، شور و وجد و حال می بخشد.

سه‌گانی علاوه بر این دارای شاخه‌های مختلفی است که شاعر را فارغ‌بال و رها می کند و سرودن را آزاد و بی‌دغدغه.

این روزها پنجمین سال تولد سه گانی در گردهمایی‌های زیبای اساتید ادب و شاعران توانمند این قالب نوین و زیبا جشن گرفته می شود و شاعران سه‌گانیهای ناب، سروده هایشان را در گوش جان یکدیگر زمزمه و هدیه می کنند.

با تبریک فراوان و صمیمانه حضور استاد علیرضا فولادی عزیز و همه‌ی عزیزان سه‌گانی‌پرداز، چند نمونه سه‌گانی را خدمت شما هدیه می‌کنم:

از دکتر فولادی:

(1)

پشت دریایی؛

هر کجا باشی،

چشم می‌بندم و اینجایی.

(2)

فکرِ کجاییم؟

معجزه اینجاست؛

معجزه ماییم.

(3)

جنگ، یک حرفِ دیگر است، اما

خواه‌ناخواه، زنده از خونیم؛

ما به گلهای سرخ، مدیونیم.

(4)

مرگ هم یک بهانه‌ست؛

باید از خود سفر کرد؛

زندگی حس یک رودخانه‌ست.

از هنرمند نقاش، استاد امیر باقری:

گنجشککِ زیبای من وقتی

یک لحظه در نقاشی‌ام باشی،

طعنه به دریا می‌زند این حوضِ نقاشی.

از بانو پاییز رحیمی:

آفتاب مهربان قله‌ها! بیا!

خویش را نشان بده!

شانه‌های زیربرف‌مانده‌ی مرا تکان بده!

از رؤیا رحمانی:

(1)

عطر شعر و بهار و بارانی؛

گل به گل واژه واژه می‌خوانی؛

دوستت دارمی که می دانی.

(2)

در قلب تو صد پیله زندانی‌ست؛

خود را رها کن از غم و تردید!

پروانه بودن کار آسانیست.

 


آینده از آنِ این دُرِّ یکتاست

 

دکتر فاطمه مجیدی

 

یکی از قالبهایی که از چند جهت مناسبترین قالب برای مخاطب امروزی است، قالب سه گانی است. کوتاهی این قالب برای انسان کم حوصله و پر مشغله ی امروز که فرصت و فراغت خواندن شعر بلند را ندارد، بسیار مطلوب است. دیگر این که سه گانی شعر حکمت است و می تواند در کوتاهترین زمان چون سیبی که بر آرامش برکه ای می افتد و موجهای زیبایی ایجاد می کند، بر برکه ی اندیشه ی آدمی موجی از بیداری برانگیزد. و نیز در روزگار پیامک، این پیمانه ی خوشگوار کوچک، گواراتر از هر رطل گرانی است. و دیگر آن که سه گانی به صورتی فشرده تمام عناصر لازم شعر را در خود دارد: عاطفه، تخیل، زبان، آهنگ و شکل.

روزی از روزهای سال ۸۹، برای نخستین بار در وبلاگ استاد بزرگوار جناب دکتر فولادی با این قالب شعری آشنا شدم. چون پیش از این در قالب شعر نیمایی کوتاه و طرح چند شعر گفته بودم این قالب را بسیار پسندیدم و با چند سه گانی در این وادی طبع آزمایی کردم و در وبلاگم نهادم بدون آن که در آغاز، مبانی نظری آن را بدانم و بعضی از این سه گانی ها مقبول طبع صاحبنظران افتاد از جمله سه گانی زیر:

در سیاهی چشم تو گم شد

چین و تاب سپید پیرهنم

چشم بگشا؛ نگاه کن؛ تو منم!

و پس از آن با چند سه گانی و سه پاره باز هم در این میدان ماندم و می‌بینم آینده از آن این در یکتاست که بر تارک زمان بدرخشد.





سه‌گانی، رخدادی در شعر معاصر فارسی


محسن نوزعیم


بال است و حال است؛

اما اگر سودای پروازی نباشد،

پر هم وبال است.

علیرضا فولادی

بی‌گمان سه‌گانی رخدادی در شعر معاصر فارسی است که آیندگان از آن فراوان خواهند گفت؛ قالبی «با فرم بیرونی- کلی کوتاه و سه‌لختی و فرم درونی- کلی بسته و کوبشی». نهم خردادماه امسال، سه‌گانی پنجساله می‌شود. کمی به عقب بر می‌گردم. آشنایی من با سه‌گانی از سایت شعر نو آغاز شد. در صفحه‌ی سرکار خانم محمدجانی (نسیم حوالی دریا) شعری خواندم که خواندنش حس خوبی برایم داشت و خاطرم هست که ایشان از خوانندگان پرسیده بودند، آیا در باره‌ی «سه‌گانی» چیزی می‌دانند یا نه؟ برایشان نوشتم، چیزهای تازه‌ای در این قالب می‌بینم. استاد محمدجانی مرا به وبلاگ سه‌گانی ارجاع دادند. دیری نگذشت که در رفت و آمدهای وبلاگی با دکتر علیرضا فولادی، پدر سه‌گانی، آشنایی دست داد و از این رهگذر گویی دنیای تازه‌ای یافته‌ام. وقتی سه‌گانی به سراغ عاطفه و اندیشه‌ام می‌آید، از خود  احساس رضایت می‌کنم. سه‌گانی مرا به چالش می‌کشاند و این چالش را دوست دارم. خرسندم که قلمم را در این وادی می‌چرخانم، زیرا این وادی همان ساحت مقدس نون والقلم است.

 


 بعد از این جور دیگر


زهرا ابومعاش


آذر ماه سال 1389 بود که برای اولین بار از طریق وبلاگ یکی از دوستان با وبلاگ جناب آقای دکتر فولادی آشنا شدم. نقد ایشان را بر یکی از اشعار آن دوست خوانده بودم و شیوه بیان منطقی و علمی ایشان باعث کنجاوی ام شده بود که ایشان را بشناسم.

اولین سه گانی که در وبلاگ استاد خواندم این بود:

حال خوبی ندارم

سخت ابری شدم کربلایی!

می روم یک بیابان ببارم.

این شعر کوتاه چنان مرا مجذوب کرد که تصمیم گرفتم تمام مطالب صفحه را بخوانم و...خواندم. شعرهای کوتاه سه سطری که هر کدام از دیگری زیباتر و دلنشین تر بودند:

بعد از این جور دیگر،

ای کلاغان بیایید!

بعد از این آدمک پر!

***

آسمان با دل تنگم گریان؛

روی چترم باران

زیر چترم باران.

بگذار تا مردابها در خود بمیرند

ای کاش باران

بی آبرویان آبرویت را نگیرند!

نام سه‌گانی و این قالب شعری برایم تازگی داشت. طبق تعریف: سه‌گانی، شعری است با فرم بیرونی - کلی «کوتاه» و «سه‌لَختی» و فرم درونی - کلی «بسته» و «کوبشی»‌‌.  تا آن زمان شعر را فقط در فرمهای غزل و رباعی و نیمایی و سپید و...می شناختم. اما این قالب جدید از هر جهت برایم جذاب و شیرین بود. هم به لحاظ فرم کوتاه و سریعش و هم به لحاظ زبان امروزی و هم از جانب معنا و مفهومش. از آن به بعد، پیگیر خبرهای سه گانی بودم. مطالب و سه گانیهای جدید وبلاگ استاد را می خواندم. مبانی نظری سه گانی را در وبلاگ تخصصی سه گانی مطالعه می کردم و سه گانیهای نخستین سه گانی پردازان را با علاقه دنبال می کردم. سه گانی آرام آرام رشد می کرد. پویا بود و سکون و توقف در کارش نبود. اصول و مبانی سه گانی به تدریج نوشته می شد. سه گانیهای سروده شده کم کم به بلوغ می رسیدند و دیری نگذشت که در میان زیبا رویان شعر فارسی قد علم کردند و با طراوت وزیبایی ویژه خویش، نگاهها را به خود جلب نمودند. و من در این میان از نزدیک شاهد این مسیر پر فراز و فرود سه گانی بودم و شاهد تلاشهای خستگی ناپذیر استاد بزرگوار و دیگر دوستان همراه سه گانی برای پیشبرد این قالب دوست داشتنی و روز آمد.

بالاخره، اولین سه گانی من در اواخر آذر ماه به دنیا آمد:

در دل شب نوری می تابید

باز آیینه به رویم خندید

باز یک موی سپید...

 نوزادی ظریف که با ترس و لرز به دنیای پیرامون خود می نگریست؛ نهالی کوچک و نوپا که میان درختان تنومند غزل و رباعی و...شاید دیده نمی شد اما من سخت به آن مهر می ورزیدم و با راهنماییهای ارزشمند جناب دکتر فولادی سعی کردم این نهال کوچک را سرپا نگهدارم و پرورش دهم.

و حالا پس از گذشت پنج سال به مبدع این قالب زیبا جناب دکتر علیرضا فولادی تبریک می گویم و خوشحالم که نهال ظریف سه گانی کم کم رشد کرد و جوانه زد. شکوفه داد و عطر شکوفه هایش، باغ شعر معاصر را عطر آگین کرده است. 

 


یک یادداشت در باب پیشینه‌ی سه‌گانی


علیرضا فولادی

 

چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفی

مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

 

محتوای مصراع دوم این بیت عرفی شیرازی دقیقا حکایت سه‌گانی است. می‌گویید نه؟ بخوانید:

1.      سه‌گانی از هایکو گرفته شده است.

2.      سه‌گانی از خسروانی گرفته شده است.

3.      سه‌گانی از سه‌خشتی گرفته شده است.

4.      سه‌گانی از نوخسروانی گرفته شده است.

اینها ادعاهایی است که تا کنون در باره‌ی سه‌گانی، این ور و آن ور خوانده‌ایم و البته، ملالی نیست و برعکس، جای خوشحالی است، به سه دلیل زیر:

1.      نشان می‌دهد که سه‌گانی اصالت دارد، زیرا بدون وجود رگه‌های اصالت در سه‌گانی، کسی این‌گونه تن به خطر نمی‌دهد تا آبرویش را به پای یک ادعای صددرصد نادرست بریزد.

2.      نشان می‌دهد که سه‌گانی ابداع دارد، چون در غیر این صورت، جریان انتسابهای متعدد در باره‌ی آن پا نمی‌گرفت. این جریان آنجا پا می‌گیرد که نوع محصول با پیوندهای متنوع به حد ناشناختگی برسد و از این میان انتسابهای پریشان بیرون آید، دقیقا مانند انتسابهای چندگانه‌ی بالا. به عبارتی، اگر سه‌گانی نوآورانه  نبود، این همه قالب، مدعی ریشگی برای این درخت بارآور نبودند و اساسا نیازی به این نمی‌دیدند که سه‌گانی را ببلعند.

3.      نشان میدهد که سه‌گانی موفق بوده است، چه، کسانی کوشیده‌اند آن را به تاریخ پیوند بزنند. به عبارتی سه‌گانی آنچنان دوست‌داشتنی است که ناخواسته با انتساب آن به گذشته راهی برای دوست‌داشتنش می‌جویند.

بااین‌حال، گاه چند مشکل روانی و شخصیتی در مدعیات بالا یافتنی است که واقعاً نسبت به وضعیت فعلی جامعه‌ی ادبی ما جای تأسف باقی می‌گذارد:

1. ارتجاع ادبی: دقیقا مثل کسی که شیک‌پوشی دیگران را نمی‌پذیرد.

2. عقب‌ماندگی ذهنی: مثل بیشتر ما انسانها که در مواجهه با نوزاد کسی فورا دنبال شباهت او به پدر یا مادرش می‌گردیم و نمیدانیم این کار یک عکس‌العمل روانی در برابر نوبودگی آن نوزاد است. در اینجا درواقع روحیه‌ای وجود دارد که امکان هضم نوآوری برایش نیست.

3. خودخواهی: می‌گویند دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد و بنابراین از آنجا که سه‌گانی با نام شخصی دیگر از نسل آنان پیوند می‌خورد، بهتر می‌بینند به وسیله‌ی این نوع انتسابها، اساسا وجود امر جدید را مورد انکار قرار دهند تا خود خودخواه خویش را راضی نگاه دارند، چنان که مسئول کم‌سواد یکی از سایتهای ادبی نوشته بود، سه‌گانی از آغاز تاریخ تا حالا وجود داشته است..

4. خودکم‌بینی: گاه واقعا چون خودشان توان خلاقیت ندارند، این کار را از دیگران نیز بعید می‌دانند.

5. بی‌اطلاعی: این شاید معتدل‌ترین مشکلی است که بسیاری دچار آنند و لذا ممکن است باعث شود حق را بپوشانند و به باطل میل کنند. پاره‌ای نوشتارها نشان می‌دهد نویسنده‌ی آنها اساسا نمی‌دانسته‌اند هایکو یا خسروانی چیست و آیا اصلا واقعیتی به این نامها یافتنی است یا نه.

بگذریم. ما می‌کوشیم مطابق دأب همیشگی‌امان چشم بر این مشکلات ببندیم و به همان سه نکته‌ی مثبت بالا بیندیشیم و این مثبت‌اندیشی از آن روست که سه‌‌گانی را تا همین الان هم پیروز میدان تاریخ می‌شماریم.

البته از حق نگذریم که در این میان، صحه گذاشتن بر جوانب متعدد سه‌گانی از سوی فرهیختگان، فراوان رخ داده است و این چیزی است که عصر ما را از گذشته جدا می‌سازد. در این عصر، اگر ناحق‌گویی هست، در کنارش به دلیل افزایش آگاهی انسانها، حق‌گویی نیز هست و بدین دلیل کسانی که در جانشان نور حق می‌تابد، هرگز حقیقت را فدای اهوا و انفس نمی‌کنند و می‌گویند آنچه باید بگویند. 






سه‌گانی

برای

سه‌گانی


====================


زهرا ابومعاش:

 

تو آرام جانی؛

به یادت سرودم

غزل با سه‌گانی.

 

تو بی‌شک راحت روح و روانی

تو شاهنشاه دل آرام جانی

تمام شعرهای من فدایت

دوبیتی و رباعی و سه‌گانی

 

امیر باقری:

 

گرچه بود قندزبانی غزل،

در نظر اهل دل

هست سه‌گانی عسل.

 

خواهی که سخنهات

مانا شود و پر از معانی،

کم گوی و گزیده چون سه‌گانی!

 

بهنام خسروانی:

 

شب است و بغض می‌شود

حکایت نهانی‌ام؛

پناه بر سه‌گانی‌ام.


ای نهال تازه‌رسته!

ای شکوه پارسی!

شاد باش و شاد زی!

 

محمد دری‌صفت:


گو به من راز نهانی

تا کنی مست و خرابم

با گل‌آهنگ سه‌گانی!

 

در آغوشم بخوان راز نهانی!

بکن مست و خرابم

به آواهای پرشور سه‌گانی.

 

سه‌گانی، کوتاه، کامل ودوست‌داشتنی است؛ شبیه عشق.

 

دکتر رؤیا رحمانی:

 

ساعت سه ساعت سه‌گانی است؛

عشق هم سه حرف؛

شعر زندگانی است.

 

حامد رمضانی:

 

وقتی غزل به یائسگی تن سپرده بود،

ساقی مرا به میکده‌ای روبه‌راه برد؛

باید به معجزات سه‌گانی پناه برد.


پویا صالحی:


باید که یاری کرد،

نهال نوپای سه‌گانی را

با عشق آبیاری کرد.

 

دکتر فرهاد رنجبر راد:

 

شنبه آمد با تب و احساس نو؛

کوچه‌باغ جان یاران مست شد؛

مست از یاسِ سه‌گانی‌های تو.

 

فرخنده بادا بر تو شور زندگانی!

همزاد خردادی من! آه‌!

آه! ای سه‌گانی!

 

یادآور شکفتن لبخندهای توست

بر شاخه‌ی حیات،

خراد، این سه‌گانی خاتون خاطرات.

 

ما در پی آب زندگانی هستیم

پرشورتر از شوق سه‌انی هستیم

در بزم رباعی و دوبیتی و غزل

سرمست ز ساغر سه‌گانی هستیم.

 

سه‌گانی همان شاهزاده‌ی قصیرالقامه‌ی گلستان است؛ کوتاه و ظریف، اما شکوهمند  و پیروز.

 

آنجا که حتی غزل نازنین، رباعی باشکوه و دوبیتی وست‌داشتنی، ناچار و ناتمام، تسلیم ابهت معنی می‌شوند.

 

نادر عبدالوند:

 

و پس از سالها فراز و نشیب

قالب شعر من سه‌گانی شد،

ناگهان شعر من جهانی شد.

 

تنها سه‌ خط راه

تا شاعری گردد جهانی؛

این است اعجاز سه‌گانی

 

غزل بر دل سنگ تو بیاثر شد؛

گل ماهرویم!

بیا تا برایت سه‌گانی بگویم!

 

همعصر ا اگر بود،

بی‌شک به‌شوق می‌گفت

خیام هم سه‌گانی.

 

محمد مبارکی:

 

سینه‌ام حریم دردها باستانی است؛

عشق، انتظار، زخمه‌ی سه‌تار؛

بی تو زندگی همین سه‌گانی است.

 

نسیم محمدجانی:

 

پرش سبز و سرخ است و آبی،

نشسته کنارم به آوازخوانی؛

چه زیباست مرغ سه‌گانی!

 

اگرچه که آرام جانی،

قرار از دم می‌تکانی،

سه‌گانی، سه‌گانی، سه‌گانی!

 

می‌رسی با نوبهار؛

واژه‌ها را آسمانی می‌کنم،

با سه‌گانی میزبانی می‌کنم.

 

می‌نوشت ساده و مفصل

رمز زندگانی

با سه خط سه‌گانی.

 

کنعان محمدی:

 

نه هایکو،

نه دیگر خسروانی؛

چه دنیایی‌ست دنیای سه‌گانی!

 

مرضیه محمدی:


در این عصر بی‌حوصلگی، سه‌گانی، دُرِّ کلام است.

 

علی محیط:

 

سه‌گانی جان!

مثل جاده‌ی چالوس می‌مانی،

کوتاه و شورانگیز.

 

سید مصطفی موسوی:

 

شعرهایم را سرودی با کلک،

روی تور دامنت کردی الک،

یک سه‌گانی مانده در آغوش تو.

 

محمود نیکبخت نصرآبادی:

 

من سه‌گانی هستم؛

قالبم فولادین،

قلبم اما زرین.